خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴ ای دوست غم تو سربه سر سوخت مرا چون شمع به بزم درد افروخت مرا من گریه و سوز دل نمیدانستم استاد تغافل تو آموخت مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عمق غم و درد شاعر است که به خاطر دوستش سوخته و مانند شمع میسوزد. او از تلخی احساسات خود خبر نداشت اما دوستش به او آموخته که چگونه نادیده بگیرد و تحمل کند.
هوش مصنوعی: ای دوست، غم تو تمام وجودم را سوزاند، مانند شمعی که در محفل درد روشن میشود و میسوزد.
هوش مصنوعی: من هرگز نمیدانستم که باید گریه کنم و دل سوخته داشته باشم، اما تو به من یاد دادی که چگونه این احساسات را نادیده بگیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گه نیک به گفتار برافروخت مرا
گه سخت به کردار جگر سوخت مرا
چون بستن گفتار بیاموخت مرا
بر تخته عشق کرد و بفروخت مرا
عشق تو که همچو شمع میسوخت مرا
بیصبری پروانه درآموخت مرا
هجر تو به رایگان گرانم بخرید
تا آتش سودای تو بفروخت مرا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.