خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸ خاقانی را شکسته دیدی به درست گفتی که ز چاره دست میباید شست زان نقش که آبروی برباید جست ما دست به آبروی شستیم نخست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: خاقانی را در وضعیتی شکستخورده و غمگین دیدی و به درستی اعلام کردی که باید از چارههای موجود فرار کرد. از این رو، برای حفظ آبرو تلاش کردی، اما در ابتدا دست خود را به خاطر آبرو شست و از آن دور شدی.
هوش مصنوعی: وقتی خاقانی را در حال شکسته شدن دیدی، به درستی گفتی که برای حل مشکل باید نادیدهاش گرفت و از آن دست برداشت.
هوش مصنوعی: از آن تصویری که آبرو را از بین میبرد جستجو کردیم. ما ابتدا به آبروی خود لطمه زدیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن یار که عهدِ دوستداری بشکست
میرفت و منش گرفته دامن در دست
میگفت دگر باره به خوابم بینی
پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست
ای دل ، ز شراب عشق گشتی سرمست
کز رنج خمار او به جان نتوان رست
گر از دل من چنین فرو داری دست
در روز ز دست تو به شب باید جست
چون دیده من دید ترا روز نخست
مسکین دل من هوای دیدار تو جست
اکنون که ترا هوای من نیست درست
یا ناز مکن یا دل من باز فرست
گر سیر شدی بتا ز من در خور هست
زیرا که ندارم ای صنم چیزی لست
رنج دل رنج دیده جز دیده نجست
دانی که شد این گناه بر دیده درست
در جمله جهان صورتی از دیده نرست
کش چندین موج خونش از دیده نشست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.