خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۱ امروز به خشک جان تو مهمان منی جان پیش کشم چرا که جانان منی پیشت به دمی ز درد تو خواهم مرد دردت بکشم بیا که درمان منی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به معشوق خود میگوید که امروز مهمان جان او است و برایش جان خود را تقدیم میکند. او از عشق و وابستگیاش به معشوق میگوید و ابراز میکند که برای دیدن او حتی حاضر است از دردها رنج ببرد، زیرا او درمان دردهایش است.
هوش مصنوعی: امروز من به روح خالی تو سر زدهام و جانم را به تو تقدیم میکنم، چرا که تو معشوق من هستی.
هوش مصنوعی: هر لحظه به خاطر درد تو جانم را از دست میدهم، بیا که تو تنها دارو و درمان درد من هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم صنما نگر که جانان منی
اکنون که همی نگه کنم جان منی
بیجان گردم گر تو ز من برگردیی
ای جان جهان تو کفر و ایمان منی
گفتم صنما مگر که جانان منی
اکنون که همی نگه کنم جان منی
گفتم که: اگر چه آفت جان منی
جان پیش کشم تو را، که جانان منی
گفتا که: اگر بندهٔ فرمان منی
آن دگران مباش، چون زآن منی
گفتم صنما مگر که جانان منی
اکنون که همی نظر کنم جان منی
مرتد گردم گر ز تو من برگردی
ای جان جهان تو کفر و ایمان منی
جان منی ای نگار و سلطان منی
سلطان منی ولی به فرمان منی
هم سرو و روان هم مه تابان منی
کوتاه کنم حدیث جانان منی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.