خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۴ عمرم همه ناکام شد از بیکاری کارم همه ناساز شد از بییاری ای یار مگر تو کار من بگزاری وی چرخ مگر تو عمر من باز آری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناکامیها و بیکاریهای خود میگوید و اینکه این مشکلات باعث شده همه چیز در زندگیاش به هم بریزد. او از دوستش میخواهد که شاید بتواند به او کمک کند و همچنین از چرخ فلک (سرنوشت) میخواهد که فرصت دوبارهای به او بدهد.
هوش مصنوعی: زندگیام به خاطر بیکاریام به رنج و شکست گذشته و به دلیل نداشتن یار و همراه، همه چیزم به هم ریخته و ناهماهنگ است.
هوش مصنوعی: ای دوست، آیا تو میگذاری که من در کار خود بمانم؟ یا ای گردش چرخ زمان، آیا میتوانی عمر من را بازگردانی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ذات تو در صفات اعیان ساری
اوصاف تو در صفاتشان متواری
وصف تو چو ذات مطلقست اما نیست
در ضمن مظاهر از تقید عاری
من پندارم که هستم اندر کاریی
ای بر سر پنداشت چو من بسیاری
اکنون که نماند با توام بازاریی
در دیده پنداشت زدم مسماری
از شست ، شها ، چو ناوکی بگذاری
در تیره شب از دیده سبل برداری
بر کرۀ شبدیز چو ران بفشاری
کیمخت زمین بماه نو بنگاری
ما را صنما بدی همی پیش آری
وز ما تو چرا امید نیکی داری
رو رو جانا غلط همی پنداری
گندم نتوان درود چون جو کاری
عشق آتشی افروخت که از بسیاری
در دوزخم افکند همی پنداری
دل سوخته بودی به هزاران زاری
گر آب دو چشم من نکردی یاری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.