روز عمر آمد به پیشین ای دریغ
کار بر نامد به آئین ای دریغ
سینه چون صبح پسین خواهم درید
کآفتاب آمد به پیشین ای دریغ
سخت نومیدم ز امید بهی
درد نومیدی من بین ای دریغ
غصهٔ بیطالعی بین کز فلک
درد هست و نیست تسکین ای دریغ
آب رویم رفت و زیر آب چشم
روی چون آب است پرچین ای دریغ
چرخ را جمشید و افریدون نماند
کز من مسکین کشد کین ای دریغ
آسمان نطع مرادم برفشاند
نه شهش ماند و نه فرزین ای دریغ
صاعقه بربام عمر من گذشت
نه درش ماند و نه پرچین ای دریغ
از دهان دین برآمد آه آه
چون فرو شد ناصر دین ای دریغ
مرغزار جان طلب خاقانیا
کخور گیتی است سنگین ای دریغ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره حسرت و اندوه است و بیانگر احساس ناامیدی شاعر از زندگی و گرفتار شدن در مشکلات است. شاعر به تیرهروزی و بیتوجهی دنیا اشاره میکند و میگوید که امید و آرزوهایش بر باد رفتهاند. او از درد و غم ناشی از این وضعیت سخن میگوید و به گذر زمان و نابودی آرزوها اشاره میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که زندگی پر از زحمت و چالش است و آرامش در این دنیا سخت به دست میآید.
هوش مصنوعی: روزگار زندگی به پایانش نزدیک شده است، افسوس که امور و کارهای ما به روش و اصول درست برگزار نشد.
هوش مصنوعی: میخواهم سینهام را چون صبحی که به پایان میرسد، بشکافم؛ زیرا که آفتاب به سوی صبح پیش میآید و این حالت برایم حسرتانگیز است.
هوش مصنوعی: بسیار ناامیدم از امید به بهبودی. درد ناامیدیام را ببین، ای کاش!
هوش مصنوعی: غصهٔ بیخبری را ببین که از آسمان دردی وجود دارد و در عین حال، هیچ تسکینی برای آن نیست. ای کاش!
هوش مصنوعی: چشمانم مانند آب زلال هستند و در زیر آب، زیبایی آنها به خوبی نمایان است. افسوس که این زیبایی و طراوت از من دور میشود.
هوش مصنوعی: زمانه و شرایط به گونهای است که حتی بزرگانی چون جمشید و افریدون نیز دیگر وجود ندارند. افسوس که من، این انسان ناچیز، باید از سختیها و دردهای زندگی رنج ببرم.
هوش مصنوعی: در آسمان آرزوهای من، برف میبارد و دیگر نه پادشاهی باقی مانده و نه جوانمردی، آه که چه حسرتی است.
هوش مصنوعی: زندگی من مانند صاعقهای سریع و ناگهانی سپری شد، نه زمانی برای ماندن داشت و نه هیچ نشانی از خود باقی گذاشت. افسوس بر این وضع.
هوش مصنوعی: از زبان دین صدایی بلند میشود که درد و اندوه را نشان میدهد، اما وقتی ناصر دین از دنیا میرود، افسوس به دل میماند.
هوش مصنوعی: دریاچهای که به جان و روح خود نیاز دارد، همانند مرغزاری است که میخواهد زندگی کند. ای کاش میشد این زمین سنگین و دشوار را ترک کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.