تا دل غم او دارد نتوان غم جان خوردن
با انده او زشت است اندوه جهان خوردن
گر پای سگ کویش بر دیدهٔ ما آید
زین مرتبه بر دیده تشویر توان خوردن
در عشوهٔ وصل او عمری به کران آرم
گرچه ز خرد نبود زهری به گمان خوردن
آنجا که سنان باشد با کافر مژگانش
خوشتر ز شکر دانم بر سینه سنان خوردن
در راه وفای او شد شیفته خاقانی
هر روز قفای نو از دست زمان خوردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز عشق و وفاداری شاعر به معشوق اشاره دارد. شاعر میگوید که با وجود غم و اندوه معشوق، نمیتواند برای خود غم بخورد، زیرا اندوه برای او زشت است. او در این شعر عشق را حتی با سختیها و دردها میپذیرد و از آنها لذت میبرد. شاعر به این نکته اشاره میکند که حتی اگر در مواجهه با مشکلاتی چون تیر مژگان معشوق و یا سختیهای راه عشق باشد، این دردها برای او شیرینتر از هر چیزی است. در پایان، شاعر میگوید که همچنان شیفتهٔ وفای معشوق بوده و با هر روز، حس جدیدی از عشق را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که دل انسان مشغول غم او است، نمیتواند درد و غم خود را بچشد. اندوه دنیا در مقایسه با غم او زشت و نارواست.
هوش مصنوعی: اگر پای سگ کوی تو بر چشمان ما بیفتد، به خاطر این مقام والا، میتوانیم با افتخار آن را بپذیریم.
هوش مصنوعی: اگرچه به خاطر سن کم و بیتجربگیام، ممکن است به خوردن زهر گمان کنم، اما در لذت وصال او، تمام عمرم را صرف خواهم کرد.
هوش مصنوعی: در جایی که تیر و کمان وجود دارد، برای من جذابتر است که با چشمان یک کافر تعامل داشته باشم تا اینکه بر سینهام شکر بریزد و شیرینی بچشم.
هوش مصنوعی: خاقانی به خاطر وفاداریاش به معشوقش هر روز با مشکلات و چالشهای جدیدی روبرو میشود. او احساس میکند که زمان به طور مداوم او را آزمایش میکند و او دائماً در تلاش است تا به آن عشق وفادار بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.