سر چه سنجد که هوش می بشود
تن چه ارزد که توش می بشود
دلم از خون چه خم به جوش آمد
جان چو کف زد به دوش میبشود
منم آن بید سوخته که به من
دیده راوق فروش می بشود
چون گریزد دل از بلا؟ که جهان
بر دلم تخته پوش می بشود
من ز گریه نهام خموش ولیک
مرغ جانم خموش می بشود
ساقی غم که جام جام دهد
عمر در نوش نوش می بشود
بختم آوخ که طفل گرینده است
که به هر لحظه زوش می بشود
طفل بد را که گریهٔ تلخ است
به که در خواب نوش می بشود
خواب آشفته دیده بودم دوش
حالم امشب چو دوش می بشود
دلم از راه گوش بیرون شد
بیم آن بد که هوش می بشود
نه به دل بودم این سخن نه به گوش
که دل از راه گوش می بشود
آه کز مردان امام شهاب
آه من سخت کوش می بشود
ای دریغ ای دریغ چندان رفت
کآسمان پرخروش می بشود
تف آه از دلم سرشته به خون
سبحه سوز سروش می بشود
به وفاتش امام انجم را
ردی زر ز دوش می بشود
داغ بر دل زیاد خاقانی
گر ز دل یاد اوش می بشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاطفی شاعر است. او با استفاده از تصاویر و استعارههای زیبا، به احساسات عمیق خود اشاره میکند. شاعر از بیارزشی دنیا و زندگی میگوید و به وضعیت دلbroken خود و غمی که با خود حمل میکند، پرداخته است. او به حالتهای مختلطی از اندوه، یادآوری و حسرت اشاره میکند و بیانگر این است که زندگی چقدر میتواند دشوار و پر از مصیبت باشد. شیوه بیان او نشاندهندهی عمق احساساتش و همچنین تأثیرات مرگ و فقدان بر زندگی اوست. در نهایت، این شعر نوعی تأمل در مورد عشق، ملال و ناپایداری زندگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: سر چه ارزشی دارد وقتی که عقل و هوش انسان از دست میرود؟ بدن چه ارزشی دارد وقتی که هیچ قوت و نیرویی در آن نیست؟
هوش مصنوعی: دل من از غم و اندوه به تپش درآمد و جان من وقتی که به دوش میزنم، به شدت به شور و حال میآید.
هوش مصنوعی: من همان درخت بید سوختهای هستم که بر اثر آتش، برگهایش خشک شده و حالا به دیدن من مانند رنگی که در شراب به هم میخورد، بیتی را میفروشد.
هوش مصنوعی: وقتی دل از درد و مشکلات فرار کند، چگونه میتوانم زندگی کنم؟ زیرا آنگاه دنیا به گونهای میشود که من نمیتوانم تحملش کنم.
هوش مصنوعی: من خودم از گریه ساکت نیستم، اما روح من گاهی سکوت میکند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، از غم بگذار و جامی پر کن؛ زیرا که با نوشیدن این می، عمر به شادی و سروری سپری میشود.
هوش مصنوعی: بخت من افسوس که کودک گریان است و به هر لحظه از صدایش بیشتر میرسد.
هوش مصنوعی: بهتر است که کودک ناآرامی که با گریههای تلخ خود همه را آزار میدهد، به خواب برود و در دنیای خواب به آرامش و خوشی دست یابد.
هوش مصنوعی: دیشب خواب پریشان و نامنظمی را دیده بودم و حالا امشب احساس میکنم حال و هوایم شبیه دیشب است.
هوش مصنوعی: دل من به شدت تحت تاثیر صداها و نواهایی است که میشنوم و نگرانم که اگر این احساسات بیشتر شود، تمام توجه و تمرکزم را از دست بدهم.
هوش مصنوعی: این سخن نه از دل من برمیخاست و نه از گوشم شنیده میشد، چرا که دل از طریق گوش به درک مطلب میرسد.
هوش مصنوعی: او عمیقاً از تلاش و سخت کوشی مردان بزرگ و امام شهاب متاثر شده و احساس سوز و درد میکند.
هوش مصنوعی: چقدر افسوس که زمان زیادی گذشته و آسمان پر از صدا و هیاهو میشود.
هوش مصنوعی: نفس عمیق من از دل به همراه غم و اندوهی عمیق، مانند تسبیحی که با احساسات دردناک پر شده، به صدا درمیآید.
هوش مصنوعی: با فوت او، ستارهها نیز از غم و اندوه سنگینی بر دوششان رها میشوند.
هوش مصنوعی: خاقانی همیشه درد و غم را در دل خود حس میکند، زیرا یاد او دائماً در ذهنش باقی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر چه سنجد که هوش میبشود
تن چه ارزد که توش میبشود
دلم از خون چو خم به جوش آمد
جان چو کف ز او به جوش میبشود
منم آن بید سوخته که به من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.