مرد آن بود که از سر دردی قدم زند
درد آن بود که بر دل مردان رقم زند
آن را مسلم است تماشا به باغ عشق
کو خیمهٔ نشاط به صحرای غم زند
وز بهر آنکه نیست شود هرچه هست اوست
ختم وجود بر سر کتم عدم زند
از دست عشق چون به سفالی شراب خورد
طعنه نخست در گهر جام جم زند
بیشی هر دو عالم بر دست چپ نهد
وانگه به دست راست بر آن بیش، کم زند
جایی که زلف جانان دعوی کند به کفر
گمره بود که در ره ایمان قدم زند
و آنجا که نور عارض او پرده برگرفت
تردامنی بود که دم از صبحدم زند
خاقانی این سراب که داند که مردوار
زین خاکدان به بام جهان بر علم زند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعات عشق، درد و جستجوی حقیقت پرداخته است. شاعر بیان میکند که مردان واقعی کسانی هستند که با وجود دردها، قدم در راه عشق میگذارند و در دل خود احساسات عمیق را رقم میزنند. عشق را به باغی تشبیه میکند که میتواند نشاط را در دل غمها بپرورد. آنها که وجودی ندارند، تنها در سایه عدم استراحت میکنند. شاعر همچنین به شراب عشق اشاره میکند که میتواند روی دیگر عالم را به نمایش بگذارد. در انتها، تصویر جذابی از جستجوی حقیقت و ایمان در مواجهه با چالشها و تناقضات، و قرار گرفتن در بالای همه چیز را ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: مرد واقعی کسی است که در برابر سختیها و مشکلات قدم بردارد و آن درد و رنجی که احساس میکند، در دل انسانهای دیگر تاثیر بگذارد و باقی بماند.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که مشاهده و لذت بردن از زیباییهای عشق مانند باغی است که میتواند در دل دشواریها و غمها، شادی و سرزندگی را به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: برای اینکه چیزی وجود نداشته باشد، تمام آنچه که هست، به خاطر اوست. او در نهایت وجود، بر سر پرده عدم قرار دارد.
هوش مصنوعی: زندگی در عشق مانند سفالی است که شراب مینوشد. طعنه ی نخستین به وجود ارزشمند و گرانبهای جام جم میزند.
هوش مصنوعی: انسان باید از محبت و خوبیهای زندگی استفاده کند و برای رسیدن به اهدافش تلاش کند. وقتی که فردی در مسیری قرار میگیرد، میتواند با تلاش بیشتر و استفاده از فرصتها، به موفقیتهای بزرگتری دست یابد.
هوش مصنوعی: جایی که دلبری زلفهایش ادعای کفر میکند، کسی که در این مسیر قدم بگذارد، گمراه است و نمیتواند به ایمان برسد.
هوش مصنوعی: در جایی که نور چهرهاش پرده را کنار زد، حالتی معصومانه و دلپذیر وجود داشت که یادآور صبحگاه بود.
هوش مصنوعی: خاقانی میگوید که چه کسی میتواند بداند این سراب (یعنی حقیقت) چه رنگی است، و انسان از این دنیای خاکی چگونه میتواند به اوج جهان برسد و نامش را بلند کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترسم که کربلا چو به محشر قدم زند
نگشوده لب صفوف قیامت بهم زند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.