گوئیی کز عشق او یک شهر جان افشاندهاند
زر و سر بر عشوهٔ آن عشوهدان افشاندهاند
بر امیدی کز شکر سازد لبش تسکین جان
هم گلاب از دیده و هم ناردان افشاندهاند
آسمان پل بر سر آن خاکیان خواهد شکست
کاب روی اندر ره آن دلستان افشاندهاند
کم ز مرغ نامه آور نیست نزد بیدلان
یاسج ترکان غمزهش کز کمان افشاندهاند
سوزن عیسی میانش رشتهٔ مریم لبش
رومیان زین رشک زنار از میان افشاندهاند
عشق بازان رخش خاقانی آسا عقل و جان
پیش تخت بوالمظفر اخستان افشاندهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبح خیزان کاستین بر آسمان افشاندهاند
پای کوبان دست همت بر جهان افشاندهاند
چون ز کار آب دیدند آب کار عاشقان
آب می بر آتش دل هر زمان افشاندهاند
پیش از آن کز پر فشاندن مرغ صبح آید به رقص
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.