گنجور

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
رودکی

...

...

رخسارهٔ او پرده عشاق درید

با آن که نهفته دارد اندر پرده

انوری

دی طوف چمن کرده سه چاری خورده

آهنگ حزین و پرده حزان کرده

او چون گل و سرو و گرد او عاشق‌وار

گل جامه دریده سرو حال آورده

جلال عضد

آن کرّه که بد سبق ز گردون برده

اینک مسکین به پای آخر مرده

اسبان دگر به ماتم او هستند

پوشیده پلاس و کاه بر سر کرده

واعظ قزوینی

ای از مرض حرص ترا دل مرده

اندیشه زر ز دیده خوابت برده

نفس تو ز خارخار دنیا شب و روز

هر سوی دود، چون سگ سوزن خورده

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه