امروز مرا ز چشم بارندگی است
تا شب زدلم رنج و پراکندگی است
نه فسق خوش و نه لذت بندگی است
پس مرگ چه باشد اگر این زندگی است؟
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
امروز مرا ز چشم بارندگی است
تا شب زدلم رنج و پراکندگی است
نه فسق خوش و نه لذت بندگی است
پس مرگ چه باشد اگر این زندگی است؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر از حال و روز خود در روز بارانی صحبت میکند. او احساس رنج و پریشانی دارد و نه از لذتهای دنیا خوشحال است و نه از بندگی. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که اگر زندگی به این شکل باشد، مرگ چه ارزشی دارد.
هوش مصنوعی: امروز به خاطر باران چشمانم پر از اشک است و تا شب در دل من رنج و ناامیدی وجود دارد.
هوش مصنوعی: زندگی نه خوشی گناه است و نه لذت در بندگی، پس اگر این زندگی باشد، پس مرگ چه معنایی دارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.