کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۷ دوش از غم تو نیک مشوّش بودم تا روز ز دست شب بر آتش بودم لیک ار چه سیاه بود و دلگیر و دراز با او بخیال زلف تو خوش بودم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم عشقش صحبت میکند و میگوید که شب را در نگرانی و اندوه گذشته است. با وجود اینکه شب تاریک و دلگیر بوده، اما در خیالاتش از زلفهای محبوبش آرامش و خوشی را تجربه کرده است.
هوش مصنوعی: دیشب به خاطر غم تو خیلی ناراحت و نگران بودم. تا صبح که شب تمام شد، احساس میکردم در آتش هستم.
هوش مصنوعی: اگرچه او بسیار سیاه و غمانگیز و طولانی بود، اما در خیال زلف تو بسیار خوشحال و راضی بودم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.