کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۷

دوش از غم تو نیک مشوّش بودم

تا روز ز دست شب بر آتش بودم

لیک ار چه سیاه بود و دلگیر و دراز

با او بخیال زلف تو خوش بودم