گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

عاشق ز همه کار جهان فرد بود

از هر دو جهان بگذرد و مرد بود

پیوسته دلش گرم و دمش سرد بود

از ناخنِ پای تا به سر درد بود

کمال‌الدین اسماعیل

خورشید اگر چه در جهان فرو برد

ز آمد شدنش دلی پر از درد بود

هم وقت بر آمدن دمش سرد بود

هم وقت فرو شدن رخش زرد بود

مولانا

عاشق که بناز و ناز کی فرد بود

در مذهب عاشقی جوانمرد بود

بر دلشدگان چه ناز در خورد بود

یعقوب که یوسفی کند سرد بود

اهلی شیرازی

ای کز گل روی تو رخم زرد بود

دل از دهنت چو غنچه پر درد بود

بوسی دهنت نداد و صد وعده دهد

کم حوصله را زبان جوانمرد بود

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اهلی شیرازی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه