هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر بیان میکند که هر لحظه مقدر است که بهانهای برای ایجاد درد و غم فراهم شود. اما او تصمیم میگیرد که از زندگی لذت ببرد و بیشتر از این عمرش را صرف غم و اندوه نکند. بنابراین، او به عیش و خوشی روی میآورد و میخواهد از زندگی بهرهمند شود.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر بیان میکند که هر لحظه مقدر است که بهانهای برای ایجاد درد و غم فراهم شود. اما او تصمیم میگیرد که از زندگی لذت ببرد و بیشتر از این عمرش را صرف غم و اندوه نکند. بنابراین، او به عیش و خوشی روی میآورد و میخواهد از زندگی بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: هر لحظه آسمان بهانهای پیدا میکند تا در پی من غم و دلشکستگیای به وجود آورد.
هوش مصنوعی: از این پس من و لذت خوب، زیرا دیگر از عمرم برای غم خرج نمیکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر در عمری شبی به ما پردازد
وین جان به لب رسیده را بنوازد
لب بر لب او نهشته ، ناگه خورشید
با تیغ کشیده بر سر ما تازد
آن لب نمزم گرچه مرا آن سازد
زیرا که شکر چون بمزی بگدازد
چشمم ز غمانش زرگری آغازد
تا بگدازد عقیق و بر زر یازد
من صرفه برم که بر صفم اعدا زد
مشتی خاک لطمه بر دریا زد
ما تیغ برهنهایم در دست قضا
شد کشته هر آنکه خویش را بر ما زد
چون باره فتح تو به میدان تازد
با تیغ تو بدسگال تو جان بازد
تاج تو همی به سود کیوان یازد
تخت تو همی بر آن جولان سازد
این اسب قلندری نه هر کس تازد
وین مهرهٔ نیستی نه هر کس بازد
مردی باید که جان برون اندازد
چون جان بشود عشق ترا جان سازد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.