زهی دیدار تو فال سعادت
ترا می زبید آیین سیادت
همه اقبال تو توحید و سنّت
همه افعال تو عدل و عبادت
سرای شرع را از تو عمارت
بنای فضل را از تو اشادت
شب و روز تو مستغرق بخیرات
گه و بیگاه تو علم و افادت
تو اندر یافتی کار من ارنی
چنان بودم چنان دور از سعادت
که جانم غوطۀ تسلیم می خورد
میان عالم غیب و شهادت
روان و قالب من بی علاقت
سکون و جنبش من بی ارادت
حواس از شغل آنها گشته معزول
معطّل مانده در کنج بلادت
ز تخییلات گوناگون دماغم
چو مرفوعات دیوان عمادت
سکون مستولی از اطراف بر تن
ولکن اضطراب دل زیادت
حیات از صحبت جان در تبرّم
قوی از یکدگر در استزادت
نفس آمد شدی میکرد گه گاه
بکوی زندگی با صد نکادت
علل بر هم زده قانون صحّت
همه باطل شده اوضاع عادت
نه چشم از رنگ می دید استراحت
نه مغز از بوی میکرد استفادت
نه هیچ اندر دهانم می نهادند
ز نومیدی بجز لفظ شهادت
طبیب از کار من عاجز شد ارچه
بکار آورد انواع جلادت
ز یأسم کار تا آنجا رسیده
که میکردند یاسین استعادت
قوی رازهره از بیم آب می گشت
بوقت کار زار طبع و مادت
وجودم چشم بسته بر سر پای
بر آهخته اجل تیغ ابادت
زناگه در رسید آواز راحت
که دادت خواجه تشریف عیادت
از آن یک انتعاشم گشت معلوم
که روز حشر چون باشد اعادت
چنان دیدم که اندر عالم کون
مرا آن لحظه بد وقت ولایت
دم جان بخش او جانی نوم داد
که بادش عمر و دولت بر زیادت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس نزدیکی و محبت به یک شخصیت بزرگ و دارای مقام معنوی و اخلاقی است. شاعر به شدت تحت تأثیر این شخصیت قرار گرفته و او را منبع سعادت و نیکبختی میداند. او در ابتدا از وضعیت نامساعد خود سخن میگوید و اینکه در وادی ناامیدی و سردرگمی بوده است. شاعر اشاره میکند که در حالت سرگردانی، از دنیای واقعی و امور روزمره دور بوده و تنها به فکر مفاهیم معنوی و تجلیات الهی بوده است.
پس از آن، او به درماندگی خود و عدم توانایی در رسیدن به آرامش اشاره میکند، اما با ورود این شخصیت به زندگیاش، احساس خوشایندی پیدا کرده و امید در دلش جوانه میزند. این ورود باعث بیداری و تحرک در جان او میشود و برایش تجلیاتی از حیات و خوشبختی را به وجود میآورد.
در نهایت، شاعر به تجدید حیات معنوی و رفع ناامیدیها اشاره میکند و وجود آن شخصیت را مایه رحمت و برکت میداند. شعر در کل به بررسی موضوعاتی چون ناامیدی، عشق، معنویت و تجلیات انسانی میپردازد.
هوش مصنوعی: دیدار تو نشانهای از خوشبختی و شانس برای توست و به تو زیبایی و رهبری میبخشد.
هوش مصنوعی: همه موفقیتها و خوششانسیهای تو ناشی از یکتاپرستی است و همه کارهای تو بر پایه عدالت و عبادت شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: خانه دین با تلاش تو ساخته شده و اساس فضیلت نیز به دست تو بنا شده است.
هوش مصنوعی: در هر لحظه از شب و روز، غرق در کارهای خیر و نیکو هستی، چه در آن زمانهایی که مشغولیت بیشتری داری و چه در لحظاتی که کمتر فعالیت میکنی.
هوش مصنوعی: تو متوجه شدی که من چه کارهایی انجام دادهام و چطور بودهام؛ من از خوشبختی بسیار دور بودم.
هوش مصنوعی: جانم در حال رنج و منتظر تسلیم است و بین دنیای پنهان و دنیای آشکار غوطه ور شده.
هوش مصنوعی: روح و جسم من بدون علاقه به آرامش و حرکت من بیاراده است.
هوش مصنوعی: حواس ما از کار آنها دور شده و در گوشهای از سرزمین تو بیکار مانده است.
هوش مصنوعی: ذهن من مانند مواد و اشیاء مختلفی که در یک دیوان فکری جمعآوری شدهاند، پر از تصورات و خیالپردازیهای گوناگون است.
هوش مصنوعی: سکوت و آرامش در اطراف حاکم است، اما دل به شدت در اضطراب و بیقراری به سر میبرد.
هوش مصنوعی: زندگی از گفتگو و ارتباط روح با همدیگر در تلاش برای کشف و کسب حقیقت، به وجود میآید.
هوش مصنوعی: نفس، گاهی به کوی زندگی میآمد و برای من با صد نکته و ادعا صحبت میکرد.
هوش مصنوعی: علتها به هم ریختهاند و قانونهای درست همگی باطل شدهاند و وضعیت عادتها به هم ریخته است.
هوش مصنوعی: چشمها از زیباییهای رنگین شراب آرامش نمییابند و ذهن نیز از عطر آن بهره نمیبرد.
هوش مصنوعی: در دل من جز کلمه شهادت، از ناامیدی چیزی نمیگنجید.
هوش مصنوعی: پزشک از درمان من ناتوان شد، هرچند که انواع روشها و مهارتها را به کار گرفت.
هوش مصنوعی: از ناامیدی کار به جایی رسیده که دیگران از قرآن یاسین درخواست کمک میکنند.
هوش مصنوعی: قویاً به خاطر ترس از آب، به دنبال کار خود میرفت و در زمان نبرد، بر شدت لطافت خود میافزود.
هوش مصنوعی: وجود من به گونهای است که نسبت به زمان مرگم، مانند یک فردی که چشمانش بسته باشد، در انتظار سرنوشتم نشستهام.
هوش مصنوعی: زمانی که خبر خوشی برایت میآید که آقا برای عیادت تو آمده است.
هوش مصنوعی: از آن حالتی که به من دست داد، فهمیدم که در روز قیامت چه تجربهای خواهم داشت.
هوش مصنوعی: من در این جهان لحظهای را مشاهده کردم که زمان بر من تنگ و نامناسب بود و احساس کردم که تحت سلطه و ولایت قرار دارم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وجود او مانند یک دم جانبخش است که به زندگی و وجود دیگران نیرو و روح تازهای میبخشد. همچنین اشاره دارد که این دم، باعث افزایش عمر و سعادت انسانها میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از آن پیوندها آمد حرارات
دگر پیوند کز وی شد برودت
اگر یار مرا دیدی به خلوت
بگو ای بیوفا ای بیمروت
گریبانم ز دستت چاک چاکو
نخواهم دوخت تا روز قیامت
کشیده بارگاهی شصت بر شصت
ستاده خلق بر در دست بر دست
پدر بگشاد الماس زبان را
بسفت آنگه گهرهای بیان را
پسر را گفت گر داری هدایت
همه عمرت تمامست این حکایت
قصابی سوی گولی گوشت انداخت
چو دیدش زفت گوشت گاو پنداشت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.