گنجور

 
کلیم

شاه آفاق گیر، شاه جهان

که بود خاک راهش افسر فتح

لشگرش در ذخیره اقبال

می گذارند فتح بر سر فتح

از خط زخمها به پیکر خصم

می نویسند جمله محضر فتح

از سر دشمنش نهال سنان

می دمد چار فصل نوبر فتح

نعل اسب سپاهش اندر رزم

هر یکی حلقه ایست بر در فتح

همعنان ظفر روانه نمود

لشگری را بسوی کشور فتح

رفت هر کس بجنگ تاریخی

تا بکام که گردد اختر فتح

تاج اقبال را نهاده بسر

آنکه تاریخ یافت(لشکر فتح)