گنجور

 
کلیم

پرورده کدام بهارست این چمن

کز بهر دیدنش نگه از هم کنیم وام

هر خط او چو خطه کشمیر دلفریب

وز حلقه حروف براه نظاره دام

از دیدنش نظارگیان مست می شوند

آن باده ایکه دایره ها را بود بجام

از بسکه دیده خیره شود در نظاره اش

نتوان شناخت دیده کدامست و خط کدام

یاقوت ثلث این خط اگر می نگاشتی

مستعصمش بدیده نشاندی ز احترام

تذهیب داد شاهد خط را چه زینتی

آری شفق فزوده بحسن و جمال شام

آراسته بهشتی تصویر حوریان

حوری که باشد او را غلمان کمین غلام

چسبان شد اختلاط خط و صورتش بهم

پیچد بموی طره تصویر زلف لام

مو از زبان چو خامه نقاش سر زند

نطق ار ز حسن صورت او سر کند کلام

تصویر و خط چو صورت و معنی بهم قرین

وز اتحاد کرده در آغوش هم مقام

تمکین حسن اگر نشدی مانع آمدی

در باغ صفحه شاهد تصویر در خرام

چندین هزار نقش بدیع انتخاب کرد

دوران که شد مرقع شاه جهانش نام

صاحبقران ثانی از اقبال سرمدی

شاه ستاره لشکر خورشید احتشام