جوابش داد کین شخص زمانه
همی این کار دارد جاودانه
که می سازد ز ترکیبات ایشان
نبات و جانور از بهر انسان
خدایی کو ز مشتی گل بشر کرد
دو عالم را غدای یکدگر کرد
نبات از خاک موجود است دایم
به خاک و آب، دایم هست قایم
غدای جانور هم شد نباتات
که این رغبت مر او را هست بالذات
غدای آدمی شد جانور هم
غدای خاک نبود غیر آدم
بود کار زمین پیوسته همچین
که از(ا) ین آن شود، وز آن شود این
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.