هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به محبوب خود خطاب میکند و از او میخواهد که گاهی به او عشق ورزد و گاهی هم او را رها کند. او احساس میکند که محبوبش مانند سایهای در حال آمدن و رفتن است و نمیتواند به او وابسته شود. شاعر از نوسانات این رابطه رنج میبرد و خواهان ثباتی در این عشق است.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به محبوب خود خطاب میکند و از او میخواهد که گاهی به او عشق ورزد و گاهی هم او را رها کند. او احساس میکند که محبوبش مانند سایهای در حال آمدن و رفتن است و نمیتواند به او وابسته شود. شاعر از نوسانات این رابطه رنج میبرد و خواهان ثباتی در این عشق است.
هوش مصنوعی: گاهی تصمیم میگیرم بروم، ای محبوب نازان، و گاهی با آمدنت مرا از نیستی به هستی میرسانی.
هوش مصنوعی: چند بار باید مرگ و زندگی را تجربه کنی؟ یک لحظه میروی و در لحظهای دیگر برمیگردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن یار که عهدِ دوستداری بشکست
میرفت و منش گرفته دامن در دست
میگفت دگر باره به خوابم بینی
پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست
ای دل ، ز شراب عشق گشتی سرمست
کز رنج خمار او به جان نتوان رست
گر از دل من چنین فرو داری دست
در روز ز دست تو به شب باید جست
چون دیده من دید ترا روز نخست
مسکین دل من هوای دیدار تو جست
اکنون که ترا هوای من نیست درست
یا ناز مکن یا دل من باز فرست
گر سیر شدی بتا ز من در خور هست
زیرا که ندارم ای صنم چیزی لست
رنج دل رنج دیده جز دیده نجست
دانی که شد این گناه بر دیده درست
در جمله جهان صورتی از دیده نرست
کش چندین موج خونش از دیده نشست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.