جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۳۱ ای اشک که امشبم به رو افتادی در صحبت جانان نه نکو افتادی من بودم و یار و خلوت اکنون شده ام حیران که تو از کجا فرو افتادی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر درباره احساسات خود صحبت میکند. او در تنهاییاش به یاد یار میافتد و به طور غیرمنتظرهای اشک میریزد. او نمیداند چه عاملی باعث این اشک ریختن شده و حیران از اینکه چرا چنین احساسی به او دست داده است.
هوش مصنوعی: ای اشک، امروز که بر چهرهام جاری شدی، در گفتوگو با محبوبم جایی نداشتی که خوب باشی.
هوش مصنوعی: من و محبوبم در کنار هم بودیم، حالا در حیرتام که تو از کجا و چگونه به اینجا رسیدی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.