بیدلی را بلایی افتاده ست
کش چو تو دلربایی افتاده ست
مژه ها را ز دل که خون گشته ست
درمیان ماجرایی افتاده ست
دل به چین جان به روم ازان رخ و زلف
هر یک از تو به جایی افتاده ست
نقد وصلت به دست ما گنجیست
که به چنگ گدایی افتاده ست
بی تو دل درفضای عرصه دهر
در عجب تنگنایی افتاده ست
دل ز گلزار وصل تو محروم
بلبل بینوایی افتاده ست
غرقه در موج خیز غم جامی
بی رخ آشنایی افتاده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره حال و روز دلبرانه و به ستوه آمدهای است که شاعر به توصیف درد و رنج خود میپردازد. او از دلربایی محبوبش صحبت میکند و میگوید که دل او به خاطر دوری از محبوب در عذاب است. شاعر احساس میکند که در میان مشکلات و غمها غرق شده و هیچ راه نجاتی ندارد. به طور کلی، این شعر نشاندهنده عشق عمیق و همچنین دردی است که از جدایی و بیمحبتی به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: دل بیقرار من به خاطر زیبایی تو دچار مشکل و گرفتاری شده است.
هوش مصنوعی: چشمها به خاطر یک دلی شکسته و غمگین، حاکی از داستانی پنهاناند.
هوش مصنوعی: قلب من به چین و جانم به روم رفته است؛ زیرا زیبایی و موهای تو هر کدام در جایی خاص تأثیر گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: اتحاد و پیوند ما ارزش و اهمیت زیادی دارد، مانند گنجی که در دستان شخصی نیازمند و بیچیزی قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: بدون تو، دلم در فضای گستردهٔ دنیا به شدت دچار تنگنا و پریشانی شده است.
هوش مصنوعی: دل از باغ وصال تو بینصیب است و بلبل بیخبر از درد و غم در غم و اندوهی عمیق افتاده است.
هوش مصنوعی: در دل امواج غم، جامی افتاده که چهره آشنا ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
گفت کو را بلایی افتاده ست
در کمند هوایی افتاده ست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.