شمارهٔ ۴۵
بود بهار من آن روز اگرچه فصل دی است
که گل در او رخ ساقی و لاله جام می است
جهانیان همه در جست و جوی می بینم
ندانم این تک و پوی از کی است و تا به کی است
اگرچه پشت به پشتند رهروان کس نیست
که طاق ابروی جانان نه قبله گاه وی است
رسید قاصد جان تیر او پیاپی باد
نزول او که عجب قاصدی خجسته پی است
در آفتاب به روزم ستاره بنماید
ز تاب باده بناگوش او که کرده خوی است
به ذکر حاتم و جودش چه سود بسط سخن
چو از بسیط زمین آن بساط گشته طی است
صریر خامه جامی به گوش ذوق شنو
که بزمگاه سخن را به از نوای نی است
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...