ای ماه که می نپرسی از من
زانگاه که می نپرسی از من
آوازه فکند در همه شهر
بدخواه که می نپرسی از من
شاهی تو گدا چگونه گوید
با شاه که می نپرسی از من
پرسی همه را و جز تو کس نیست
آگاه که می نپرسی از من
طومار شکایتم بر این شد
کوتاه که می نپرسی از من
با کوه غم تو رفتم از جای
چون کاه که می نپرسی از من
از لعل تو نیست کار جامی
جز آه که می نپرسی از من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با تمثیل به ماه و احساساتی را که از آن ناشی میشود، نشان میدهد. او بیان میکند که دیگران در مورد او کنجکاوی دارند و ممکن است از او بپرسند، اما خود ماه هیچ پرسشی نمیکند. شاعر احساس تنهایی و گمگشتگی را در شرایطی که هیچکس جز ماه به او توجهی ندارد، ابراز میکند. او از غم و مشکلاتش سخن میگوید و به این حقیقت اشاره میکند که در نهایت، تمام درد او به یک آه ختم میشود. این شعر به نوعی نالهای از دلتنگی و بیکسی است.
هوش مصنوعی: ای ماه، تو هیچ وقت از من نمیپرسی، زمانی که دل من به یاد تو میتپد.
هوش مصنوعی: در تمام شهر برای نیکوکار بدخواهی کرده و در مورد من صحبت میکنند.
هوش مصنوعی: چگونه یک گدا میتواند با شاه سخن بگوید و از او بپرسد که آیا درباره من چیزی نمیپرسد؟
هوش مصنوعی: اگر از همه بپوسی، هیچکس نمیداند جز تو که چرا از من سوال نمیکنی.
هوش مصنوعی: شکایت من به حدی مختصر و کوتاه شده که دیگر از من نمیپرسی.
هوش مصنوعی: غم تو مرا به حدی آزار داده که همچون کاهی از جایی دور شدم و دیگر هیچ کس از حال و روزم خبر نمیگیرد.
هوش مصنوعی: از دانههای رنگین تو هیچ کار دیگری نمیکنم جز اینکه آه و ناله میکنم و تو هیچ گاه از حال من نمیپرسی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.