خدایا به آن سرو نازم رسان
به آن دلبر دلنوازم رسان
سرم را بود منزل آن آستان
به سرمنزل خویش بازم رسان
پریشانم از هجر همراز خویش
به جمعیت آباد رازم رسان
بود روی او قبله هر نیاز
به آن قبله هر نیازم رسان
سری دارم از بهر خدمت به دوش
به پای یکی سرفرازم رسان
ره وصل جانان دراز است و دور
به آن راه دور و درازم رسان
چو جامی ز بیچارگی سوختم
به دیدار آن چاره سازم رسان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.