زان نرنجم که ز خود کرده گرانت بینم
زان برنجم که میان دگرانت بینم
سیریت نیست ز عاشق که صدت عاشق هست
دل برای صد دیگر نگرانت بینم
هر دم از خوی دگر می دهدت شکل رقیب
در کف او چو گل کوزه گرانت بینم
نرخ ارزان تو گفتم که هزاران جان است
جای آن هست که با خویش گرانت بینم
دعوی رحم کنی گر بود این راست چرا
فارغ از گریه خونین جگرانت بینم
نیست چون قد تو سروی به چمن راست ولی
راست با طبع همه کژ نظرات بینم
جامی اینسان که درآن تنگ قبا دل بستی
عاقبت غنچه صفت جامه درانت بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.