عمرها آن که به سویم گذری داشت دریغ
تند بگذشت و ز حالم نظری داشت دریغ
می پرد روح به امید لب بام ویم
وه که بخت از تن من بال و پری داشت دریغ
من به وصف لب او طوطی شکرشکنم
نه کرم بود که از من شکری داشت دریغ
منم آن عاشق مفلس که سپهر از گوشم
حلقه خدمت زرین کمری داشت دریغ
بوسه نگذاشت که بر خاک کف پاش زنم
آن زلال از لب خونین جگری داشت دریغ
نیم کشته شدم از یک نظرش حیف نگر
کز عقب بهر خلاصم دگری داشت دریغ
آبرو باد ز خاک در او جامی را
که رخ از سجده هر خاک دری داشت دریغ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.