گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

تیر باران رسد از قوس قزح بر نرگس

سر ازین سهم کشد در سپر زر نرگس

جام زر بین که ز اثنای چو سیم انگشتان

چون نموده ست چو خوبان سمنبر نرگس

گنج قارون بدر آورد همانا ز زمین

که چنین از زر و سیم است توانگر نرگس

آبروی دگر آورد چمن را که نوشت

بر مطول الفی میم مدور نرگس

هست مستی که ز گل سرزده در حشر بهار

سرخوش از کاسه سر ساخته ساغر نرگس

طرفه مرغیست که دارد به چمن چون طاووس

از زر ناب گلی تعبیه در پر نرگس

قدر نسرین و گل از شاخ بلند است ولی

بر لب جوی بود از همه برتر نرگس

به هواداری والا علم دولت شاه

چشم بنهاده به بالای صنوبر نرگس

جامی آسا همه تن چشم شده تا که کند

التماس نظر از شاه دلاور نرگس

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
سلمان ساوجی

خوش بر آمد به چمن با قدح زر نرگس

ساقیا باده که دارد سر ساغر ، نرگس !

جام زرده به صبوحی که چو نرگس به صباح

ریخت در جام بلورین می اصفر نرگس

سرش از ساغر می نیست زمانی خالی

[...]

صوفی محمد هروی

کرد با چشم تو خود را چو برابر نرگس

گل بخندید ازین واقعه خوش بر نرگس

انفعالی که زچشمان تو دارد در باغ

نتواند که بر آرد به چمن سرنرگس

تا نثار قدم یار کند در گلزار

[...]

جامی

تا به چشمت شده در ناز برابر نرگس

نازنینان چمن راست نظر بر نرگس

گر به مستانه دو چشمت کنم او را نسبت

کند از گریه شادی مژه ها تر نرگس

در تماشای چمن چشم تو هر جا که فتد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه