ای به نظاره کرده رو موکب ماه من نگر
خیل بتان سپاه او حشمت شاه من نگر
پی سپرم به راه او باور اگر نمی کنی
جسته ز نعل تو سنش شعله آه من نگر
هست کلاه بندگیش افسر سربلندیم
چون مه نوسپهرسا ترک کلاه من نگر
باغ تر است و تازه او خشک گیاه او منم
رفته به صرصر غمش خشک گیاه من نگر
دانه اشک شد روان بر رخ زردم از مژه
حاصل تخم مهر او دانه و کاه من نگر
باد گشاد برقعش زلف گرفت جای او
مانع دولت آمده بخت سیاه من نگر
پای بر آستانه زد کفش به سر چو جامیم
بر سر تخت سلطنت افسر جاه من نگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.