گهی که از درم آن ترک شوخ شنگ درآید
کمند دولتم از زلف او به چنگ درآید
اگر نه طعنه بیرونیان کند به دلش جا
چرا به صلح چو بیرون رود به جنگ درآید
فتادم از دل سختش بلا رسید ز هر سو
مباد خسته دلی را که پا به سنگ درآید
خدنگ او به کمان جفت و من ستاده که تا کی
به سینه راحتم از زخم آن خدنگ درآید
به گبر پیشه بتی این دل رمیده فتاده
چو آهویی که به سرپنجه پلنگ درآید
شکر ز خجلت لبهاش با هزار شکنجه
ز نیشکر چو نهد پا برون به تنگ درآید
ز نام و ننگ برآید به عشق جامی ازان به
که در شمار اسیران نام و ننگ درآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.