گنجور

 
جامی

یار به کف ساغر شراب درآمد

مست به قتل من خراب درآمد

خاصیت می نگر که از نظر من

ماه برون رفت و آفتاب درآمد

جلوه گل را چو دید با همه مرغان

بلبل بیدل به اضطراب درآمد

دل ز رخش دور میل چشمه خور کرد

ز آرزوی آب در سراب درآمد

تیغ دگر زد به چاک سینه ریشم

باز درین جوی رفته آب درآمد

یاد من آمد سرود ناله چو دردی

در دلم از نغمه رباب درآمد

دید چو جامی بلندپایه خسرو

بیهده در معرض جواب درآمد

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

صبح دمان بخت من ز خواب در آمد

کز درم آن مه چو آفتاب در آمد

گشت معطر دماغ جان ز نسیمت

مستی تو در من خراب در آمد

ساقی تو گشت چشم مست من از می

[...]

جامی

رخنه ز غم در دل خراب درآمد

بر مژه زان رخنه خون ناب درآمد

چهره چه مالم به خاک در نظر آن رو

خاست تیمم گهی که آب درآمد

باد بریده زبان من که ز ناله

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه