گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

ز چشمت چشم آن دارم که گاهی

کند سوی گرفتاران نگاهی

فروغ روی تو از یاد من برد

که وقتی آفتابی بود و ماهی

فرو ماند از قدت در بوستان سرو

به طوبی کی رسد شاخ گیاهی

به جز روی تو گر دیده ست چشمم

نمی بینم ازین افزون گناهی

اگر بپذیری اینک می فرستم

ز آب دیده سویت عذرخواهی

گواه آه سردم صبحدم بس

که دید از صبح صادق تر گواهی

ندانم در دل جامی چه سوز است

که آهی می کشد باز و چه آهی

 
 
 
رودکی

به راه اندر همی شد شاهراهی

رسید او تا به نزد پادشاهی

باباطاهر

به قبرستان گذر کردم صباحی

شنیدم ناله و افغان و آهی

شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت

که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
مسعود سعد سلمان

نگارینا نرستی ز آب و در آب

سبک رفتاری و نیکو شناهی

بلی تو ماهی سیمی و هرگز

نترسد در میان آب ماهی

کنارم آبگیری هست و در وی

[...]

انوری

زهی بگرفته از مه تا به ماهی

سپاه دولت پیروز شاهی

جهانداری که خورشیدست و سایه

یکی شاهنشهی دیگر الهی

خداوندی که بنهادند گردن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه