ز چشمت چشم آن دارم که گاهی
کند سوی گرفتاران نگاهی
فروغ روی تو از یاد من برد
که وقتی آفتابی بود و ماهی
فرو ماند از قدت در بوستان سرو
به طوبی کی رسد شاخ گیاهی
به جز روی تو گر دیده ست چشمم
نمی بینم ازین افزون گناهی
اگر بپذیری اینک می فرستم
ز آب دیده سویت عذرخواهی
گواه آه سردم صبحدم بس
که دید از صبح صادق تر گواهی
ندانم در دل جامی چه سوز است
که آهی می کشد باز و چه آهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی چشم محبوبش اشاره میکند که گاهی نگاهی به گرفتاران میاندازد. او از تاثیر فروغ چهره محبوب بر یاد خود سخن میگوید و به یاد میآورد که زیبایی او در باغی از سروها فراتر از گیاهان معمولی است. شاعر تصریح میکند که جز روی محبوبش، دیگری را نمیبیند و اگر نگاهی غیر از او ببیند، آن را گناه میداند. او به محبوبش میگوید که از طریق اشکهایش خواستهاش را بیان میکند و با سردی قلبش، احساسات عمیق و سوز دلش را مینویسد. شاعر در پایان از درد و سوزی که در دل دارد، صحبت میکند و به عمق احساساتش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: از نگاهی که گاهی به گرفتاران میاندازی، در چشمان تو زیبایی خاصی دارم.
هوش مصنوعی: نور زیبای تو باعث شد که یاد من از تو فراموش شود، مانند زمانی که خورشید در آسمان است و ماه در سایهاش قرار دارد.
هوش مصنوعی: قد تو آنقدر بلند و باشکوه است که حتی در باغ سروی نیز نمیتواند به اوج درخت طوبی برسد. به این ترتیب، عظمت و زیبایی تو فراتر از هر چیز دیگری است.
هوش مصنوعی: به جز چهرهات، چشمم هیچ چیز دیگری را نمیبیند و از این بیشتر گناهی نمیکنم.
هوش مصنوعی: اگر بپذیری، الان از چشمانم به تو عذرخواهی میفرستم.
هوش مصنوعی: آه سرد من نشانهای است از صبح زود، چون دیدم که صبح صادق چقدر واضحتر از این حس است.
هوش مصنوعی: نمیدانم در دل این جام چه آتشی نهفته است که باز هم آهی از دل برمیآید و این آه از عمق وجود میباشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به راه اندر همی شد شاهراهی
رسید او تا به نزد پادشاهی
زُدوده گردد از زنگِ تباهی
به چشمش خوار گردد شاه و شاهی
به قبرستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کلهای با خاک میگفت
که این دنیا نمیارزد بکاهی
نگارینا نرستی ز آب و در آب
سبک رفتاری و نیکو شناهی
بلی تو ماهی سیمی و هرگز
نترسد در میان آب ماهی
کنارم آبگیری هست و در وی
[...]
زهی بگرفته از مه تا به ماهی
سپاه دولت پیروز شاهی
جهانداری که خورشیدست و سایه
یکی شاهنشهی دیگر الهی
خداوندی که بنهادند گردن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.