خسته زخم عشقم ای ساقی
لا طبیب لها و لا راق
باده غم زدا فکن در جام
انه رقیتی و تریاقی
دردنوشان چو درد من دیدند
حیث اجری الدموع آماقی
بس که راندند خون دل ز مژه
فاض اقداحهم کاحداقی
ای که با ابروی خمیده خویش
زیر این سقف نیلگون طاقی
بی تو بیش از حد است جامی را
محنت هجر و درد مشتاقی
شمه ای با تو گفتم و رفتم
قس علی ما سمعته الباقی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ده می عشق یک دم ای ساقی
تا عقل کند گزاف در باقی
زین عقل گزاف گوی پر دعوی
بگذر که گذشت عمر ای ساقی
دردی در ده که توبه بشکستم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.