شمارهٔ ۹۱۰
گفتمش با لعل جان بخش از مسیحا کم نیی
گفت دم درکش که تو شایسته این دم نیی
گفتم از دامت رهایی یابد آخر مرغ دل
گفت گویا واقف این جعد خم در خم نیی
چند نالم گفتم از دست تو در عالم چو نی
گفت رو می نال پندارم تو در عالم نیی
گفتمش می بارد از ابر غمت باران درد
گفت چون سبزه ازان باران چرا خرم نیی
گفتمش دل چاک شد پیکان مدار از وی دریغ
گفت با زخمی چنان درخورد این مرهم نیی
گفتم ار شادم نسازی باری از غم کم مکن
گفت اگر انصاف باشد لایق غم هم نیی
گفتم آن راز دهان با محرمان نه در میان
گفت رو جامی که تو این راز را محرم نیی
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...