شمارهٔ ۶۴۶
زهی رخسار و خطت آیت لطف و ستم با هم
امید و بیم عشقت مایه شادی و غم با هم
چه گویم وصف رخسار و دهانت کان گل و غنچه
ز بستان وجود افتاده و باغ عدم با هم
برو مطرب که در چنگ غم هجران چو عود امشب
دل و جان ساز کرده ز آه و ناله زیر و بم با هم
همی راند سوار آن شوخ و از هر جانبش جانها
روان گشته که دیده ست این چنین شاه و حشم با هم
قلم بر لوح اگر حرفی نوشتی حسب حال من
ز سوز من هماندم سوختی لوح و قلم با هم
بپرس از شمع مجلس حالم ای خورشید مهرویان
که می سوزیم هر شب در غمت تا صبحدم با هم
چو جامی جان به غم باید سپرد آخر اسیری را
که افتد درد بیش از بیش و صبری کم ز کم با هم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...