شمارهٔ ۴۸۷
خرامان می رود آن شوخ و صد بیدل ز دنبالش
به خون غلطان ز ناوکهای چشم مست قتالش
ز من دامن کشان بگذشت بشتاب ای صبا از پی
بیفشان گرد ادبار من از دامان اقبالش
چو موری گشته ام از ضعف کو آن قوت بختم
که بینم خویش را روزی طفیل مور پامالش
شدم بی او ز مویی زارتر کو نامه بر مرغی
که بندم در میان نامه خود را بر پر و بالش
جوان و شوخ و خودکام است و باد خوبیش در سر
کجا در دل کند جا پند پیران کهنسالش
خطش نورسته ریحان است گرد چشمه حیوان
نشاید تخم آن ریحان به غیر از دانه خالش
به خون دیده صورت بست شرح حال خود جامی
که می گوید به آن سلطان خوبان صورت حالش
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...