تا کی از هجر تو با غم همنشین خواهیم بود
با سرشک گرم و آه آتشین خواهیم بود
تو حریف دیگران ما از غمت جامه دران
تا تو باشی آن چنان ما این چنین خواهیم بود
در کمان ابرویت بیند نهان هر کج نظر
بعد ازین هر جا که باشی در کمین خواهیم بود
سنبل زلف تو چون خرمن نهد بر گل ز مشک
گرد آن خرمن گدای خوشه چین خواهیم بود
تا قدم بیرون نهی بر آستانت عمرها
ایستاده نقد جان در آستین خواهیم بود
چون تو از اندوه ما شادی مخور غم زانکه ما
از تو دایم با دل اندوهگین خواهیم بود
ای نشانده بر بساط عیش خلقی تا به کی
ما به کوی غم چو جامی بر زمین خواهیم بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد فراق و غم ناشی از جدایی از معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که تا زمانی که معشوق در کنار نیست، همواره با غم و اندوه زندگی خواهد کرد. شاعر به تداوم این احساسات و وابستگی خود به معشوق اشاره میکند و میگوید که حتی وقتی معشوق در میان دیگران باشد، او همچنان در جستجوی او و یادآوری غمانگیز رابطهشان خواهد بود. او به توصیف زیبایی معشوق و تأثیر آن بر زندگیاش میپردازد و همچنین به وابستگی عمیقش به معشوق و تحمل سختیهای ناشی از جدایی اشاره میکند. در نهایت، شاعر از ادامه زندگی در فضایی پر از غم و یادآوری معشوق صحبت میکند.
هوش مصنوعی: ما تا چه زمانی باید در غم دوری تو زندگی کنیم؟ با اشکهای داغ و آههای سوزان همیشه در کنار غم خواهیم بود.
هوش مصنوعی: تو با دیگران در رقابت هستی، اما ما به خاطر غم تو از خود بیخبر هستیم. تا زمانی که تو به وضعیت مطلوب نرسی، ما هم اینگونه باقی خواهیم ماند.
هوش مصنوعی: در کمان ابرویت، زیبایی و جاذبهای نهفته است که هر نظارهگری را به خود جذب میکند. از این به بعد، در هر جایی که باشی، ما در انتظار تو خواهیم ماند.
هوش مصنوعی: زلف تو مانند خوشههای گندم بر سر گلها قرار میگیرد و ما در گرداگرد آن خرمن، بهعنوان گدایان خوشهچین، خواهیم بود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که پا بیرون بگذاری، ما سالها به انتظار خواهیم نشست و جان خود را به شما تقدیم خواهیم کرد.
هوش مصنوعی: وقتی تو به خاطر غم ما خوشحالی، ما هیچ وقت از ناراحتی و اندوه تو رهایی نخواهیم یافت، و همواره دلمان ویران و غمگین خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای کسی که دیگران را بر سر سفرهی خوشی نشاندهای، تا کی ما باید در کوی غم به حال خود بمانیم و مانند جامی که بر زمین افتاده، بیحرکت و بیخبر از خوشیها باشیم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چند در اندیشهٔ دنیا و دین خواهیم بود
تا به کی در فکر و ذکر [آن و این] خواهیم بود؟
گل نخواهد کرد آخر غنچهٔ امید، چند
همچو داغ دست ما در آستین خواهیم بود؟
گرچه خواهم از نظرها رفت اما چون خیال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.