گنجور

 
جامی

این زمینی ست که سرمنزل جانان بوده ست

مطرح نور رخ آن مه تابان بوده ست

این زمینی ست که هر شیب و فرازی که در اوست

جای آمد شد آن سرو خرامان بوده ست

این زمینی ست که هر جا خس و خاری بینی

پیش ازین رسته به جایش گل و ریحان بوده ست

دامن نازکشان رفته به هر جانب ازو

آن که صد دست تمناش به دامان بوده ست

می دهد خاک رهش خاصیت آن آبم

که نصیب خضر از چشمه حیوان بوده ست

باید افشاند ز هر نوک مژه خون جگر

هر کجا لعل لب او شکرافشان بوده ست

جان جامی به حقیقت ز همین باد و هواست

گر به صورت گلش از خاک خراسان بوده ست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode