شمارهٔ ۱۸۲
درویش را سرا سر کوی فنا بس است
ترک متاع و خانه متاع سرا بس است
گو هرگزم ز فرش منقش مباش رنگ
پهلو منقش از اثر بوریا بس است
گر خازن حرم نزند نعره درای
از اشتران قافله بانگ درا بس است
نتوان نشستن از تک و پو در طریق عشق
آن را که باد پا ندهد دست پا بس است
گر روی زرد ما نشد از جام عیش سرخ
زخم کبود سیلی غم بر قفا بس است
عمر حریص در طلب کیمیا گذشت
ما را قبول اهل نظر کیمیا بس است
جامی به ملک و مال چو هر سفله دل مبند
کنج فراغ و گنج قناعت تو را بس است
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...