غوکی از جفت خود جدا ماند و محنت بی جفتیش بر کناره دریا نشاند، هر سو نظر می انداخت و خاطر غمدیده را از غم بی جفتی می پرداخت ناگهان،
ماهیی دید در میانه آب
همچو آب روان روان بشتاب
یا چو مقراضی از سبیکه سیم
اطلس سطح آب ازو به دو نیم
یا چو ایمن هلالی از کم و کاست
متمایل به جنبش از چپ و راست
چون غوک وی را بدید خاطرش به صحبت وی کشید، قصه بی جفتی خود را در میان آورد و از وی طلب مصاحبت کرد. ماهی گفت: مصاحبت را مناسبت دربایست است و مصاحبت نابایست صحبت را ناشایست.
مرا با تو چه مناسب؟ مرا جا در قعر دریا و تو را منزل بر کنار ساحل مرا دهان خاموش و تو را زبان پر از خروش، تو را قبح لقا سپر بلا، هر که شکل تو را بیند نخواهد که با تو نشیند، مرا حسن منظر سرمایه خوف و خطر، هرکه به جمال من دیده برافروزد چشم طمع در وصال من دوزد.
مرغان آسمان در هوای منند و وحوش صحرا در سودای من صیادان گاه چون دام در جستجوی من با هزار دیده، و گاه چون شست از بار آرزومندی من با پشت خمیده این بگفت و راه قعر دریا برداشت و غوک را بر ساحل تنها بگذاشت.
با کسی منشین که نبود با تو در گوهر یکی
رشته پیوند صحبت اتحاد گوهر است
جنس را با جنس و با ناجنس اگر گیری قیاس
این به سان آب و روغن، وان چو شیر و شکر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غوکی از جفت خود جدا شده و در کناره دریا تنهاست. او احساس غم میکند و در جستجوی همصحبتی است. ناگهان، ماهی را در آب میبیند و برای صحبت کردن به سمت او میرود. غوک درد دلش را از بیجفتی بیان میکند، اما ماهی جواب میدهد که، برای دوستی باید تناسب وجود داشته باشد. او به غوک میگوید که جای او در عمق دریا است و جای غوک در ساحل. ماهی توضیح میدهد که به خاطر ویژگیهایش، برای او خطرناک است که با غوک دوست شود و در نهایت به قعر دریا میرود و غوک را تنها میگذارد. پیام این داستان این است که برای دوستی و اتحاد باید پیوندهای مشترک و متناسبی وجود داشته باشد، همانطور که آب و روغن یا شیر و شکر نمیتوانند با هم ترکیب شوند.
هوش مصنوعی: یک قو از جفت خود جدا شده و به کناره دریا آمده بود. او به دور و بر نگاه میکرد و در حالی که دلش از غم تنهایی گرفته بود، تلاش میکرد از غم خود کمی کم کند. ناگهان،
هوش مصنوعی: ماهیای را در وسط آب دید که مانند آب به سرعت در حال حرکت بود.
هوش مصنوعی: شاید مانند ابری که از روی سطح آب میگذرد، بر فراز آب قرار دارد و یا همچون چاقوی تیز که میتواند هر چیزی را به دو قسمت تقسیم کند.
هوش مصنوعی: شاید شما همچون هلالی بینقص در حال حرکت باشید، بیآنکه هیچ کمبودی داشته باشید و با نرمی از سمت چپ به راست جابجا شوید.
هوش مصنوعی: غوک وقتی ماهی را دید، به صحبت با او تمایل پیدا کرد و از تنهایی خود گفت و از او خواست که با او دوستی کند. ماهی پاسخ داد که برای دوستی نیاز به مناسبتی هست و دوستی بدون در نظر گرفتن شرایط مناسب، نادرست است.
هوش مصنوعی: در این متن، سخن از ناپسند بودن توافق یا همراهی میان من و تو به میان آمده است. من در عمق دریا قرار دارم و تو در ساحل، من ساکت و بیصدا هستم در حالی که تو زبانت پر از هیاهو و اعتراض است. جذابیت تو میتواند سد بلایی باشد برای دیگران، چون هر که تو را ببیند، تمایل به نزدیک شدن به تو ندارد. در مقابل، من تنها زیباییام منبعی برای ترس و خطر است، چون هر کسی که نگاهی به من بیندازد، چشم امید به وصال و نزدیکی به من میدوزد.
هوش مصنوعی: پرندگان در آسمان به یاد من هستند و حیوانات در دشتها به فکر من. گاه صیادان در جستوجوی من مانند دام با هزار چشم به دنبال من میگردند و گاه با آرزوهای سنگین و کمر خمیده به تماشای من ایستادهاند. او این را گفت و به عمق دریا رفت و قورباغه را در ساحل به تنهایی رها کرد.
هوش مصنوعی: با کسی دوست نشو که در ارزشها و ویژگیهایتان همخوانی ندارد؛ زیرا ارتباط واقعی و نزدیک بر پایهی اتحاد و همسویی در عمق وجود است.
هوش مصنوعی: اگر دو چیز مشابه را با هم مقایسه کنی، مانند آب و روغن که به هم نمیآمیزند، در حالی که دو چیز دیگر که به هم میآیند، مثل شیر و شکر هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.