شاعری به توقع فایده به در خانه معن زایده آمد چند روزی آنجا بود، بار نیافت. از باغبان وی التماس کرد که چون معن به باغ درآید و برکنار آب نشیند مرا آگاه کن! چون آن وقت درآمد باغبان وی را آگاه ساخت، این بیت را که:
ابا جود معن ناج معنا بحاجتی
فما لی الی معن سواک شفیع
بر تخته پاره ای بنوشت و به آب داد، چون به پیش معن رسید بفرمود تا آن را بگرفتند چون آن را بخواند شاعر را طلبید و ده بدره زر به وی داد و آن چوب را در زیر بساط خود نهاد.
روز دویم آن چوب را از زیر بساط بیرون کرد و بخواند و شاعر را طلبید و صد هزار درم دیگر به وی داد و در روز سیم به همین دستور عمل کرد شاعر بترسید که مبادا که پشیمان شود و داده را بستاند، بگریخت.
چون روز چهارم باز آن چوب پاره را بیرون کرد و شاعر را طلبید و نیافت فرمود که در ذمه من چندان کرم بود که وی را چندان عطا دهم که در خزینه من یک دینار و یک درم نماند، اما او را حوصله آن نبود.
کیست اهل کرم آن کس که چو سایل به درش
آورد آنقدر امید که در دل گنجد
بگشاید کف احسان و ببخشد چندان
که نه در حوصله همت سایل گنجد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.