یزدجرد پسر خود بهرام را در موضعی دید از حرم خود که مناسب نبود وی را فرمود که بیرون رو و حاجب را سی تازیانه بزن و از در پرده سرا دور کن، و کسی دیگر را نام برد که وی را به جای او بنشان.
بهرام به موجب فرموده پدر عمل کرد، اما هنوز سیزده ساله بیش نبود ندانست که سبب غضب وی بر حاجب چه بود بعد از آن روزی به در پرده سرای آمد و خواست که درآید.
حاجب دوم دست بر سینه وی زد و نگذاشت که درآید و گفت: اگر بعد از این تو را در این موضع ببینم سی تازیانه ات بزنم از جهت خیانتی که با حاجب پیشین کردی و سی دیگر از جهت خیانتی که می خواهی با من کنی این خبر به یزدجرد رسید.
حاجب دویم را بخواند و تحسین کرد و احسان نمود و خلعت پوشانید.
حفظ شه باید چنان کز آستان او عبور
در ضمیر بنده و آزاد نتواند گذشت
در حریم حرمت عزش که ستر دولت است
باز نتواند پرید و باد نتواند گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.