چون پدر روی سلامان را بدید
وز فراق عمر کاه او رهید
بوسه های رحمتش بر فرق داد
دست مهر از لطف بر دوشش نهاد
کای وجودت خوان احسان را نمک
چشم انسان را جمالت مردمک
روضه جان را نهال نوبری
آسمان را آفتاب دیگری
باغ دولت را گل نوخاسته
برج شاهی را مه ناکاسته
عرصه آفاق لشکرگاه توست
سرکشان را روی در درگاه توست
پای تا سر لایق تختی و تاج
نیست تخت و تاج را بی تو رواج
تاج را مپسند بر فرق خسان
تخت را در زیر پای ناکسان
ملک ملک توست بستان ملک خوش
ملک را بیرون مکن از سلک خویش
دست ازین شاهد که داری بازکش
شاهی و شاهد پرستی نیست خوش
دور کن حینای این شاهد ز دست
شاه باید بود یا شاهد پرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.