با خروس آن تاجدار سرفراز
آن مؤذن گفت در وقت نماز
هیچ دانا وقت نشناسد چو تو
وز فوات وقت نهراسد چو تو
با چنین دانایی ای دستانسرای
کنگر عرشت همی بایست جای
ماکیانی چند را کرده گله
چند گردی در ته هر مزبله
گفت بود اول مرا پایه بلند
شهوت نفسم بدین پستی فکند
گر ز نفس و شهوتش بگذشتمی
در ته هر مزبله کی گشتمی
در ریاض قدس محرم بودمی
با خروس عرش همدم بودمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری از مولاناست که در آن به خروس صبحگاهی اشاره میکند که مؤذن در زمان نماز صدا میزند. شاعر تأکید میکند که هیچ دانایی مانند خداوند وقت شناس نیست و باید از گذر زمان نترسد. او به دانایی و عظمت خدا اشاره میکند و در ادامه به ضعفهای انسانی و وسوسههای نفس اشاره میکند. در نهایت، مولانا میگوید اگر انسان از نفس و شهوت خود عبور کند، میتواند به مقامات بلندتری دست یابد و در کنار خداوند قرار گیرد.
هوش مصنوعی: با خروس پادشاهی که سرش تاج دارد، در زمان نماز اذان گفت.
هوش مصنوعی: هیچ فرد عاقلی مانند تو زمان را نمیشناسد و از دست دادن فرصتها نمیترسد مانند تو.
هوش مصنوعی: با این دانش و آگاهی، ای کسی که دستانت در آسمان بلند است، تو باید در جایگاهی مناسب قرار بگیری.
هوش مصنوعی: چند مرغ حرامزاده را به جمعی تبدیل کردهای که در انتهای هر زبالهدان جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: من در آغاز، به واسطهی اشتیاق شدیدی که به لذتها داشتم، به این وضعیت نامناسب و پست گراییدم.
هوش مصنوعی: اگر از نفس و خواستههایش عبور میکردم، در عمق هر زبالهای نمیرفتم.
هوش مصنوعی: در باغهای بهشت، در کنار خروس آسمانی، محرم رازها و مسائل معنوی بودم و با او همنشین بودم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.