گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

آن موسوس بر لب دریا نشست

تا کند بهر تقرب آبدست

دید دریایی پر از ماهی و مار

چغز و خرچنگش هزار اندر هزار

هر طرف مرغان آبی در شناه

غوطه زن از قعر دریا قوت خواه

گفت دریایی که چندین جانور

گردد اندر وی به صبح و شام در

کی سزد کز وی بشویم دست و روی

شستم اکنون دست خود زین شست و شو

چشمه ای خواهم به سان زمزمی

کوته از وی دست هر نامحرمی

کانچه شد آلوده از آلودگان

فارغند از وی جگر پالودگان

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode