گنجور

 
جلال عضد

گفتم: سر زلف تو بسی سرخورده است

گفتا: که بنه سرت گر اندر خورده است

گفتم: روزی ز قامتت بر بخورم

گفتا: که ز سرو کی کسی برخورده است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode