کجا دل در غمت آرام گیرد
کجا با درد تو درمان پذیرد
گرش لطفت بگیرد دست و میلی
کجا از عشق تو یک دم گزیرد
روا داری که مسکینی غریبی
به درد عشق تو از غم بمیرد
چرا لطف تو دست ناتوانی
به وصل خویشتن یک دم نگیرد
گرم از وصل ننوازی زمانی
یقین کاندر جهان طوفان بگیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی ترسم که او ناگه بمیرد
به مرگ او مرا یزدان بگیرد
به برنایی چنان بردم گمانی
که گر دلبر نیابد دل بمیرد
کنون چون روز پیری روی بنمود
همی از روی دلبر دل بگیرد
مدم دم تا چراغ من نمیرد
که در موسی دم عیسی نگیرد
بهشت از نور تو زینت پذیرد
که بی اعمال تو زینت نگیرد
چو کم خوردن طبیعت شد کسی را
چو سختی پیشش آید، سهل گیرد
وگر تنپرور است اندر فراخی
چو تنگی بیند، از سختی بمیرد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.