دو عالم را توان دیدن بمینائی که من دارم
کجا چشمی که بیند آن تماشائی که من دارم
دگر دیوانه ئی آید که در شهر افکند هوئی
دو صد هنگامهٔ خیزد ز سودائی که من دارم
مخور نادان غم از تاریکی شبها که میآید
که چون انجم درخشد داغ سیمائی که من دارم
ندیم خویش میسازی مرا لیکن از آن ترسم
نداری تاب آن آشوب و غوغائی که من دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جنون در چوب گل پیچد ز سودایی که من دارم
کند زنجیر شور از دست غوغایی که من دارم
ز عشق گلرخان نه دین من برجاست، نه دنیا
نصیب کس مبادا دین و دنیایی که من دارم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.