علم:
نگاهم راز دار هفت و چار است
گرفتار کمندم روزگار است
جهان بینم به این سو باز کردند
مرا با آنسوی گردون چه کار است
چکد صد نغمه از سازی که دارم
به بازار افکنم رازی که دارم
عشق:
ز افسون تو دریا شعله زار است
هوا آتش گذار و زهردار است
چو با من یار بودی نور بودی
بریدی از من و نور تو نار است
بخلوت خانهٔ لاهوت زادی
ولیکن در نخ شیطان فتادی
بیا این خاکدان را گلستان ساز
جهان پیر را دیگر جوان ساز
بیا یک ذره از درد دلم گیر
ته گردون بهشت جاودان ساز
ز روز آفرینش همدم استیم
همان یک نغمه را زیر و بم استیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.