بخش ۹ - در معنی اینکه افلاطون یونانی که تصوف و ادبیات اقوام اسلامیه از افکار او اثر عظیم پذیرفته بر مسلک گوسفندی رفته است و از تخیلات او احتراز واجب است
راهب دیرینه افلاطون حکیم
از گروه گوسفندان قدیم
رخش او در ظلمت معقول گم
در کهستان وجود افکنده سم
آنچنان افسون نامحسوس خورد
اعتبار از دست و چشم و گوش برد
گفت سر زندگی در مردن است
شمع را صد جلوه از افسردن است
بر تخیلهای ما فرمان رواست
جام او خواب آور و گیتی رباست
گوسفندی در لباس آدم است
حکم او بر جان صوفی محکم است
عقل خود را بر سر گردون رساند
عالم اسباب را افسانه خواند
کار او تحلیل اجزای حیات
قطع شاخ سرو رعنای حیات
فکر افلاطون زیان را سود گفت
حکمت او بود را نابود گفت
فطرتش خوابید و خوابی آفرید
چشم هوش او سرابی آفرید
بسکه از ذوق عمل محروم بود
جان او وارفته ی معدوم بود
منکر هنگامه ی موجود گشت
خالق اعیان نامشهود گشت
زنده جان را عالم امکان خوش است
مرده دل را عالم اعیان خوش است
آهوش بی بهره از لطف خرام
لذت رفتار بر کبکش حرام
شبنمش از طاقت رم بی نصیب
طایرش را سینه از دم بی نصیب
ذوق روئیدن ندارد دانه اش
از طپیدن بی خبر پروانه اش
راهب ما چاره غیر از رم نداشت
طاقت غوغای این عالم نداشت
دل بسوز شعله ی افسرده بست
نقش آن دنیای افیون خورده بست
از نشیمن سوی گردون پر گشود
باز سوی آشیان نامد فرود
در خم گردون خیال او گم است
من ندانم درد یا خشت خم است
قومها از سکر او مسموم گشت
خفت و از ذوق عمل محروم گشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به سخرانیهای افلاطون و فلسفههای او میپردازد. او افلاطون را همچون راهبی میداند که در جستوجوی حقیقت و معنای زندگی است، اما نتایج تفکرش باعث انزوا و دوری از واقعیتهای دنیای مادی میشود. افلاطون بیان میکند که زندگی واقعی در مرگ است و دنیا را با افکار پیچیده و غیر ملموس تحلیل میکند، که این امر موجب میشود جویندگان حقیقت از لذتهای زندگی بیبهره بمانند.
استعارههای مختلفی از جمله گوسفند در لباس آدم و شبنمهای بیرمق نشان میدهد که انسانها تحت تأثیر این فلسفهها به تکرار زندگیای خالی و بیمعنا دچار میشوند. نتیجه این تفکر ایجاد نوعی ناتوانی و بیتحرکی در زندگی است که نهایتاً به جدا شدن از لذتهای واقعی و عالم موجود میانجامد. شاعر تأکید دارد که این نوع تفکر نه تنها انسانها را از تجربیات دنیوی دور میکند، بلکه آنها را با یک خواب و توهم از واقعیت نیز مواجه میسازد.
هوش مصنوعی: راهب دیرینه افلاطون، فردی حکیم و عمیقنگر است که از جمعیت گوسفندان قدیمی و ساده به دور است. او به فکر و فلسفه مشغول است و در جستجوی حقیقتها و معناهای عمیقتر زندگی است.
هوش مصنوعی: چهره او در تاریکی عقل، در کوهستان وجود به جاهای دور افتاده و پنهان شده است.
هوش مصنوعی: به گونهای جادو و魅 فيه منی که شخص را از اعتبار و توجه دیگران بینصیب میکند و او را از دید و شنید دور میسازد.
هوش مصنوعی: میگوید که زندگی واقعی در مرگ نهفته است و شمع، با سوختن و ذوب شدن، جلوههای زیبایی از خود به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: جام او قدرتی بر تخیلات ما دارد و میتواند ما را به خواب و دنیایی زیبا و تازه ببرد.
هوش مصنوعی: گوسفندی در لباس انسان است و نظرش بر روح عارف تأثیرگذار و قوی است.
هوش مصنوعی: عقل ا انسانی به اوج خود رسید و قدرت و دلاوریاش را فراموش کرد، به طوری که تمامی فعالیتهای دنیوی و مادی را بیاهمیت شمرد و آنها را مانند داستانها و افسانهها پنداشت.
هوش مصنوعی: عمل او به تجزیه و تحلیل عناصر زندگی میپردازد و شاخ و برگ زیباییهای زندگی را قطع میکند.
هوش مصنوعی: افلاطون در نظریهاش در مورد سود و زیان، به نوعی از حکمت و دانایی اشاره میکند که میتواند موجب نابودی حقیقت شود. به عبارت دیگر، افلاطون ممکن است در نظر خود، چیزی که به نظر زیانآور میآمده را به عنوان سود در نظر گرفته باشد و این تفکرش را نوعی حکمت معرفی کند، اما در واقع این دیدگاه میتواند به گمراهی منجر شود.
هوش مصنوعی: ذهن و طبیعت او آرامش را از دست داده و دچار خواب و خیال شده است. بینش و بصیرت او نیز به توهم و خیالات بیاساس تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه از لذت عمل و کار محروم بود، روح او مثل چیزی که وجود ندارد، بیحال و بیحوصله شده بود.
هوش مصنوعی: زمانی که موجودات به وجود آمدند، انکارکنندهای در این جهان پدیدار شد که خالق چیزهای نامرئی و مشاهده نشده بود.
هوش مصنوعی: افراد زنده و پرانرژی از دنیای ممکنات و تجربیات زندگی لذت میبرند، در حالی که کسانی که دلشان مرده است و روحیهشان پایین است، بیشتر به دنیای واقعیات و حقایق عمیق علاقهمند هستند.
هوش مصنوعی: آهو از زیبایی و ناز رفتارش بیبهره است و لذت حرکتش برای کبک ممنوع و غیرمجاز است.
هوش مصنوعی: بالش شبنمِ نمناک از سختی و درد، فایدهای به پرندهای که در بر دارم نمیدهد، و سینهام از نفس، بینصیب مانده است.
هوش مصنوعی: دانهای که از تپش و حرکت خبر ندارد، نمیتواند رویش کند و به گل نشیند. در واقع، برای شکوفایی و رشد، آگاهی و تلاش ضروری است.
هوش مصنوعی: راهب ما برای فرار از آشفتگیهای این جهان چارهای جز فرار نداشت و دیگر توان تحمل این هیاهو را نداشت.
هوش مصنوعی: دل را بسوزان، چرا که شعلهای خاموش در آن است. تصویری از دنیایی که به خاطر اعتیاد و افیون، تحت تأثیر منفی قرار گرفته است، در ذهن تو نقش بسته است.
هوش مصنوعی: پرندهای از آشیانهاش به آسمان پرواز کرد، اما دوباره به سمت آشیانهاش نرسید و به زمین فرود نیامد.
هوش مصنوعی: در دنیای افکارم، تنها او وجود دارد و من نمیدانم که این احساس دردی است که تجربه میکنم یا اینکه نشانهای از خستگی و شکیبایی من است.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر شادی و مستی او گیج و متحیر شدند و از لذت عمل و فعالیت بهرهمند نشدند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.